کلبه کتاب

زندگی با طعم کتاب

کلبه کتاب

زندگی با طعم کتاب

کلبه کتاب

بزرگترین اسلحه قلم است
بهترین چیز دنیا کتاب است
بزرگترین لذت مطالعه است
بهترین تفریح خواندن است

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

حاشیه بر کتاب / حسام الدین مطهری


 

 

اگر کتابفروشی دارید یا در کتابفروشی یا کتاخانه کار می کنید و یا انتشارات دارید و یا حتی کتابخوان حرفه ای هستید و یا حداقل سالی یک بار به نمایشگاه کتاب سر می زنید حتما حاشیه بر کتاب را یک بار بخوانید چون نکات بسیار مفیدی  برای بهتر شدن روند کاری همه شما در این کتاب وجود دارد. این کتاب حاصل مقالات نویسنده از سال 88 تا 91 در روزنامه جام جم، جوان و  وب سایت کتاب سوم می باشد. درست است که امروز همه از اوضاع کتاب خوانی در کشور فقط فریاد می زنند اما فرق گفته های این نویسنده این است که او علاوه بر فریاد زدن برای هر قضیه راهکار ارائه کرده است و شاید همین نکته باشد که کتابش را متمایز و ارزشمند ساخته است.

 

شروع کتاب با ایراد به دکوراسیون برخی کتابفروشی ها و نحوه برخورد فروشندگانشان با مشتری است که بعضا خیلی سرد برخورد می کنند و ممکن است به جای جذب مشتری های نوپا برعکس مشتری پرانی کنند و به عقیده نویسنده «کتاب فروختن نوآوری می خواهد چون نیاز روزانه مردم نیست که هر جور عرضه اش کنی مشتری داشته باشد»در ادامه یکی دیگر از راهکارهای مطهری اینست که :« هر کدام از ما کتابخوان ها می تواند یک رسانه باشد؛ کتاب به دست و سرگرم مطالعه این ور و آن ور بنشیند، توی اتوبوس، مترو، پارک، محل کار و وقت استراحت، صف نانوایی، گردش، بانک و هزار جای دیگر که پر آدم است. و این یعنی امر به معروف ».

 

اما بحث جالب دیگر در کتاب انتقاد شدید نویسنده از نمایشگاه کتاب تهران است که به عقیده نویسنده نمایشگاه کتاب تهران ابدا مایه خوشحالی و مباهات نیست و این نمایشگاه نمود عمق نادرستی مدیریت فرهنگی در کشور ماست زیرا :

1.باعث ورشکستگی کتابفروشان شهرستانی می شود چون کتابخواننان آن شهر با مراجعه به نمایشگاه کتاب تهران برای یک سال مصرف خود کتاب می خرند.

2.تنها سود نصیب ناشران می شود زیرا در این 10 روز به اندازه یک سال خود سود می کنند و زمانی که در ایام دیگر سال کتابفروش شهرستانی درخواست کتاب از ناشر می کند آنها فقط در ازای دریافت وجه نقد به او کتاب می دهند و این در توان فروشنده شهرستانی نیست و نهایت منجر به ورشکستگی می شود.

3.از همه مهتر هیچ کس نمی اندیشد که چرا یک علاقمند به مطالعه باید همان مبلغی را که تخفیف می گیرد که نهایتا 20 یا 30 درصد است، همان را صرف هزینه ایاب و ذهاب کند و به تهران بیاید تا کتاب بخرد.

4.نمایشگاه کتاب تهران با این وسعت این حجم کتاب نتیجه توزیع ناعادلانه کتاب و فرهنگ در تمام نقاط کشور است و چرا یک کتاب خوان شهرستانی نمی تواند کتاب مورد نیازش را در شهر خودش پیدا کند؟

 

اما یک پیشنهاد بسیار جالب در این کتاب هست که مرا خیلی به فکر فرو  برد و آن طرح ایجاد هیئت کتاب است. این پیشنهاد به صورت یک مصاحبه ای خیالی با مبتکر راه اندازی هیئت کتاب نوشته شده است. بخش هایی از مصاحبه :

قصه هیئت کتاب قصه شیرینی است .قصه چند جوان که دور هم جمع می شوند و به جای سینه زنی، کتاب خوانی می کنند. قصه ای که ای کاش به زودی در بین جوانان مذهبی به یک واقعیت بدل شود. آن وقت دین داری ما - ان شاءالله- دین داری واقعی و با علم خواهد بود . هیئت کتاب ایده ای است که به خصوص در ایام رمضان و محرم می توان آن را در جمع های دوستانه پیاده کرد. هیئت کتاب یک جورهایی به همان حلقه های قصه گویی شباهت دارد. از طرف دیگر به جلسات قرآن و دعا هم بی شباهت نیست. یعنی چیزی میان این دو است. از هر کدام نقشی گرفته و با هر کدامشان اشتراکاتی دارد. تقریبا همه نوع کتاب به هیئت ما راه دارد. البته دسته بندی هایی کرده ایم: دین، رمان و داستان کوتاه، شعر، تاریخ . 10 ماه سال به صورت هفتگی جلسه داریم، در ماه های رمضان و محرم هر شب. در حقیقت این دو ماه کار ویژه ما است. ما رفتیم و به جای سینه زنی، حماسه حسینی شهید مطهری را خواندیم. یادم می آید آن شب یکی-دو بخشش تمام شد. بچه ها ریز ریز اشک می ریختند و در عین حال چیزی بهشان اضافه می شد که شاید بتوان اسمش را معرفت گذاشت. این مطلوب ما بود. در ماه رمضان هم افطار می کردیم و به جای دیدن فیلم های چرند تلویزیون، می نشستیم به کتاب خواندن و مباحثه کردن. بچه ها ازدواج می کردند و جلسات رونق بهتر و جدیت بیش تری می گرفت. نه تنها کسی کناره نمی گرفت، بلکه یک نفر دیگر هم به جمع اضافه می شد. هر کس هم آمده باشد برای سرگرمی و توی بحث نباشد ، با بی رحمی عذرش را می خواهیم. هر کس پیشنهادی دارد. کارمان روی یک کتاب که تمام می شود، در آخرین جلسه پیشنهاد ها را می گیریم. هر کس چند دقیقه از پیشنهادش دفاع می کند. پیشنهاد هر کسی رای آورد، او می شود ملای جلسه بعدی و کتاب بعدی. یعنی پیشنهاد دهنده خودش از قبل کتاب را خوانده و روی موضوع تسلط دارد . کتاب ها را هم از یک کتاب فروشی  توی شهر به تعداد می خریم و تخفیف می گیریم. هر کس هم پول کتاب خودش را می پردازد.این طوری در حال ایجاد کتابخانه های غنی  هم هستیم؛ چیزی که سال ها بعد قدرش دانسته می شود. مکان جلسات هم نوبتی در خانه هر یک از اعضا برگزار می شود.

 آخرش؟ آخرش چند جلد کتاب خوب خوانده ایم. آخرش این که اگر روزی برویم پای وعظ فلان آخوند یا مداحی بهمان مداح، الکی گریه نمی کنیم. می فهمیم اصل گریه برای چیست و وسیله چیست. آخر عاقبتی بهتر از این؟ آن هم توی دوره و زمانه ای که خیلی جاها وهن جای مدح را گرفته و هیچ کس هم جلودارش نیست.

 

هر کس در هر شهرستان یا حتی روستایی می تواند هیئت کتاب داشته باشد، فقط باید جدی بگیریمش.

 

دو مزه از کتاب :

1.در همه شهرهای ایران کتابخانه ها باید به مراکز فرهنگی تبدیل شوند. کتابخانه باید قلب فرهنگ شهر باشد. کتابخانه باید محل جشن، سالن سمینار، میزبان جلسه نقد و... باشد. کشور باید دارای « مرکز شهر فرهنگی » باشد.

2.تنها راه رهایی از بحران معنوی و مادی روی آوردن بر معنویات و وسیله ی دست یابی به معنویات، کتاب است.


نام کتاب : حاشیه بر کتاب

نویسنده : حسام الدین مطهری

انتشارات : نشر آرما

نوبت چاپ : اول

قیمت : 5500 تومان

قِیدار / رضا امیرخانی

 


قیدار آخرین رمان رضا امیرخانی است. فضای تاریخی کتاب تقریبا مانند رمان منِ او است و حتی علی فتاح هم که حالا در سنین پیری است و کوره آجرپزی پدر بزرگش را اداره می کند در این رمان یکی از دوستان قیدار است که دو سه باری در داستان حضور می یابد. کتاب از 9 فصل تشکیل می شود که اسامی فصل ها نیز جالب است همه به اسامی ماشین های آن دوران است. قیدار شخصی است بسیار ثروتمند، لوتی مسلک و البته بسیار بسیار جوانمرد که سفره برکتش همیشه و همه جا برای فقیر و غنی پهن است و دوست صمیمی جهان پهلوان غلامرضا تختی است که البته در داستان دیگر تختی وجود ندارد و به رحمت خدا رفته است. قیدار دارای یک گاراز بسیار بسیار بزرگ است با چندین کامیون و اتوبوس و تاکسی به اسم گاراژ قیدار و اکثر شخصیت های داستان نیز همین راننده های گاراژ هستند که اصلی ترینشان صفدر، ناصر اگزوز، هاشم شامورتی باز، نعمت هجده چرخ، شلتون، فری ینگه، پارکابی و... که همه از اطرافیان نزدیگ قیدار هستند.  رقیب اصلی یا همان دشمن قیدار نیز فردی است به نام شاهرخ که شاه دوست و غرب زده و متجدد است که او هم گاراژی دارد که قیدار و اطرافیانش به آن می گویند گاراژ قرتی ها یا همان شاهرخ قرتی. قیدار همه ی کارهایش از روی جوانمردی است و بعضی جاها خواننده را آنقدر در خود فرو می برد که باورش سخت می شود آیا همچین آدمی هم وجود دارد؟ مثلا قیدار با دختری ازدواج می کند که قبلا به او تجاوز شده است توسط همان قرتی ها.  قیدار در این قصه نیز از مریدان و ارادتمندان سید گلپا یا همان آیت الله گلپایگانی است که خود امیرخانی نیز ارادتمند اوست.

داستان با یک سفر شروع می شود که در واقع ماه عسل قیدار و همسرش شهلا جان است و آن ها در این سفر با یک مرسدس کوپه ی کروک آلبالویی متالیک راهی اصفهان به زیارت مزار پدر شهلا می روند برای گرفتن اجازه ازدواج اما هیچوقت به اصفهان نمی رسند و در راه با کامیونی تصادف می کنند که شهلا نابینا می شود و قیدار یک پایش برای همیشه لنگ می شود و از قضا کامیون مال گاراژ خود قیدار است و راننده ی معتادش به اسم نعش و از اینجا به بعد اوضاع و احوال قیدار بهم می ریزد و او دیگر آدم قبل نیست مدتی خودش را در اتاق گاراژ حبس می کند و راننده ها برای بیرون آوردن قیدار  از این حال و هوا از هیچ کاری فرو گذار نمی کنند حتی آوردن بزرگترین زن رقاص تهران به اسم مه پاره شبانه برای قیدار.

قصه همچنان در کش و قوص قیدار و بچه های گاراژ قیدار و بچه های گاراژ شاهرخ قرتی پیش می رود و می رسد به جایی که قیدار باز هم تصمیم به کار جوانمردانه ای می زند و شروع می کند به ساختن عمارتی به اسم لنگر که 2 طبقه است و طبقه بالا برای قیدار و شهلا و طبقه پایین برای معتاد ها و به قول قیدار سیاه و سفید ها که البته با حضور سید گلپا و جای پایی که قیدار از او در لنگر می گذارد به اسم لنگر پا سید معروف می شود و هر روز برو بیایی در آن است و یکی دیگر از نکات جالب دیگر این است که قیدار به جای آوردن سنگ برای معمار که می خواهد از آن ها برای پی ساختمان استفاده کند تمام کتابهایش را از اتاق گاراژ می آورد و معمار را قانع می کند که از آنها برای پی ساختمان استفاده کند.

در کل امیر خانی این کتاب را در ستایش جوانمردی و زنده کردن آن از دوران نه چندان دور ما برای زمان ما که تشنه جوانمردی هستیم نوشته است و به نظر بنده باز هم به پای منِ اویش نمی رسد.

یک مزه از کتاب :

به زبان سید گلپا :

خوش نامی قدم اول است...از خوش نامی به بدنامی رسیدن، قدم بعدی بود... قدم آخر، گم نامی است... طوبا للغرباء

به زبان قیدار :

گنده نامی، گندنامی، گم نامی... خوشا گم نامان! خوشا گم نامان!


نام کتاب : قیدار

نویسنده : رضا امیرخانی

انتشارات : افق

نوبت چاپ : هشتم

قیمت : ۱۲۰۰۰ تومان

مدیریت بر مدیر / محمدرضا خوشاب


 

اگر مدیر هستید حتما حتما این کتاب رو بخونید چون قطعا به یک بار خوندن نه بلکه چند بار خوندنش می ارزه. منظور از مدیر تو این کتاب حتما مدیریت اداره و سازمان های دولتی نیست بلکه مقصود همه کسانی است که مسئولیتی چه کوچک و چه بزرگ به گردنشون هست پس تقریبا اکثرا مدیر هستیم.

کتاب نوشته آقای محمدرضا خوشاب است و جدیدترین کتاب منتشر شده نشر آرما اصفهان. کتاب موضوع را با نگاه تاثیرگذاری اطرفیان بر مدیران در تصمیم گیری ها از منظر امام علی (ع) و کتاب شریف نهج البلاغه بررسی می کند و از منابع غنی تر دیگری از جمله قرآن کریم هم مثال هایی بیان کرده است.

کتاب در ۷۲ صفحه و یک در آمد که به تعریف معنی مدیر و اطرافیان و ۳ فصل که به ترتیب ۱. اطرافیان مدیران در آیات و روایات ۲. تاثیر گذاری اطرافیان بر مدیران و ۳.حکومت اطرافیان بر مدیران تدوین شده است.

در معنای مدیدریت نویسنده این طور بیان می کند که مدیریت به معنای: (( هنر یا علم اداره ی یک مجموعه برای نیل به هدف های سازمانی است)) و اطرافیان مدیر (( کسانی هستند که بیشتر با او رابطه دارند. از طریق دوستی یا خویشاوندی)) و همچنین (( اطرافیان شامل افرادی هستند که حلقه ای را حول شخص مدیر تشکیل داده و به گونه ای محل رجوع و مصاحب و محرم اسرار وی محسوب می شوند.

در فصل اول اطرافیان مدیر را با مثال هایی از قرآن کریم که در آن خداوند اطرافیان مدیر را با واژه ملاء یاد می کند می پردازد و اشاره به اطرافیان فرعون از منظر قرآن و پادشاه مصر و تقاضای تعبییر خواب و بلقیس ملکه سباء و همچنین اطرافیان سلیمان نبی و اعتماد این اشخاص به اطرافیان خود در تصمیم گیری ها را مثال زده و در پایان فصل معنای اطرافیان مدیر را از منظر امام علی (ع) در نهج البلاغه بیان می کند.

در فصل دوم به نمونه های تاریخی تاثیرات شگرف اطرافیان در تصمیم گیری های مهم با مثال هایی چون اطرافیان فرعون و تحریک او ضد بنی اسرائیل و ماجرای فریب خوردن خلیفه دوم از نزدیکانش که او را علی رغم مقصر بودن از دادن دیه بری دانستند و در نهایت خلیفه به سخن امام علی(ع) که اورا مقصر در ماجرا دانست و به دادن دیه امر فرمود گوش کرد و همچنین در پایان فصل حتی به تاثیر پذیری امام علی (ع) در قضیه جانشینی والی مصر قیس بن سعد که علی رغم میل باطنی ایشان که نظرشان هاشم بن عتبه بود اما پس از همنشینی و مشورت با اطرافیان و در نهایت فشارهای عبدالله بن جعفر امام محمدبن ابی بکر را به جانشینی می گمارد که در نهایت او شکست می خورد.

اما در فصل سوم جدی ترین مساله در تاثیرپیری مدیران از اطرافیان پرداخته می شود و این قضیه تا جایی یش می رود که بعضی از اطرافیان به حکومت بر مدیر می رسند و خود در پشت پرده توسط مدیر حکومت می کنند و مثال جدی این قضیه شخص خلیفه سوم عثمان بود که مروان عملا بر وی حکومت داشت و تمام دستورات وی توسط عثمان انجام می شد و عملا مروان حکومت بر مسلمانان را پشت پرده بر عهده داشت و تا جایی یش رفت که خلعت انگشتری عثمان که مهم ترین ابزار حکومتی بود و در اصل امضای خلیفه محسوب می شد در دست مروان بود و اوامر را خود مروان صادر و با امضای عثمان می فرستاد و عثمان در نهایت با وجود تذکرات مکرر امام علی درباره مروان به وی توسط مردم به هلاکت رسید.

بخشی از کتاب:

 در مجموع باید بگوییم فرد مدیر به شدت در مواجهه با هر دونوع این آسیب ها قرار دارد یعنی از یک طرف اطرافیان می توانند به سبب ضعف مدیریتی در او طمع کنند در نتیجه عنان وی را به دست گیرند. از طرف دیگر خود شخص مدیر به دلیل ملاحظه های خاص چنین عرصه ای را در اختیار جماعت اطراف خود قرار می دهد.

امام علی (ع): یش از اینکه کسانی را به عنوان برادر مورد اعتماد و مصاحب برگزینی آن ها را آزمایش کن و نهایت دقت را در شناخت آنها به کار بگیر و گرنه اضطرار تو را به همنشینی با اشرار خواهد کشاند.


نام کتاب : مدیریت بر مدیر (تاثیرگذاری اطرافیان بر مدیران از منظر امام علی (ع))

نویسنده : محمدرضا خوشاب

انتشارات: نشر آرما

نوبت چاپ: اول

قیمت : ۳۰۰۰ تومان

اِرمیا / رضا امیر خانی


 

اِرمیا اولین کتاب رضا امیرخانیست که در سن 19 سالگی و در سال 69 آن را نوشته است . نوشتن داستان به قول خود او 6 سال طول کشیده و پس از اتمام، دوستانش نوشته ها را از او می گیرند و خودشان به اسم او چاپش می کنند و به عنوان هدیه به امیر خانی می دهند.

ارمیا جوانیست دانشجو و بچه ی بالا شهر تهران با شخصی به نام مصطفی آشنا می شود که بچه ی پایین شهر تهران است. ارمیا و مصطفی با اینکه از دو قطب و فرهنگ مختلف هستند و یکی بالای شهری و دیگری پایین شهریست اما بسیار باهم صمیمی و بهم وابسته می شوند جوری که لحظه ای از هم دیگر جدا نمی شوند و این ارمیاست که تحت تاثیر مصطفی قرار گرفته است و انگار باهم پیمان برادری بسته اند.

هر دو به جبهه می روند و یک روز که هر دو در سنگر هستند و یکی مشغول عبادت خمپاره ای درست وسط سنگر فرود می آید و فقط مصطفی است که شهید می شود و ارمیا زنده می ماند. از همین جاست که دیگر زندگی برای ارمیا تلخ می شود و این تلخی تا آخر برای او ادامه دارد. ارمیا حسرت می خورد که چرا او هم با مصطفی شهید نشد و مصطفی تنهایش گذاشت و بدتر از این وقتی است که تنها چند روز بعد جنگ تمام می شود و ارمیا در حسرت شهادت می ماند. بعد از اعلام آتش بس او هرگز حاضر به ترک جبهه نمی شود تا اینکه پدرش دنبال او می آید و ارمیا را با خود به خانه می برد. ارمیا نمی تواند خودش را با شرایط بعد از جنگ و شهر و خانه وفق بدهد و  انگیزه ای برای زندگی بدون دوستش مصطفی ندارد. دوباره به دانشگاه برای ادامه تحصیلاتش مراجعت می کند. اما آنجا هم با ناملایمت هایی که به جرم جبهه رفتن نثارش می کنند مواجه می شود و در آن فضا هم نمی تواند خودش را آرام کند به همین دلیل خانه را ترک می کند و بدون هدفی مشخص دست به سفر می زند که در این سفر با آدم های زیادی آشنا می شود که همه در معدن کار می کنند و مدتی به زندگی و کار در کنار آن ها می پردازد. اما بعد از مدتی حادثه ای غم انگیز اتفاق می افتد که ارمیا دیگر از خود بی خود می شود و هر چه زودتر خودش را به تهران می رساند و آن حادثه ای است که غم بزرگی بر دل همه ی مردم ایران می گذارد و آن فوت ناگهانی امام خمینی(ره) است. ارمیا هم مانند همه عاشقان و بی تابان ایشان در تشییع جنازه امام شرکت می کند اما...

خدایا هر چه می دهی شکرت هر چه می گیری شکرت .


مشخصات کتاب :

نام کتاب : اِرمیا

نویسنده : رضا امیرخانی

انتشارات: نشر افق

موضوع : رمان دفاع مقدس

نوبت چاپ : بیست و چهارم

قیمت : 9000 تومان

منِ او / رضا امیرخانی

 

با اطمینان می گویم که بهترین کتابی که تا حالا در عمرم خوانده ام کتاب من او است و تا حالا هنوز هم کتابی مثل این به دلم ننشسته حتی قیدار کتاب جدید امیر خانی.

من او یک رمان است که کتاب دوم امیر خانی بعد از ارمیاست.من او ابتدا توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد اما در حال حاظر از نشر افق انتشار می یابد. امیر خانی روی کتاب ارمیا ۶ سال وقت گذاشت و به گفته خودش دوستانش نوشته هایش را ازش گرفتند و بردند چاپ کردند و به او هدیه دادند که همان کتاب ار میاست. اما کتاب من او که کتاب بعدی امیرخانی است چیز دیگری است.

سبک کتاب به این صورت است که من می شود از زبان نویسنده یعنی سوم شخص و او می شود قهرمان داستان به نام علی فتاح اول شخص. علی فتاح از یک خانواده اعیانی ثروتمند اما مذهبی است که پدربزرگش کوره آجر پزی دارد و پدرش در طی سفر به قزوین در راه برگشت کشته می شود و علی پدرش را در کودکی از دست می دهد و مسئولیت مادر و خواهر و خود علی به دوش پدربزرگش می افتد. در خانه آنها خانواده اسکندر نیز زندگی می کند که کلفت آن ها هستند اسکند پدر خانواده به همراه همسرش و پسرش که هم کلاسی علی است و دخترش مهتاب زندگی می کند البته اسکندر وقفه ای در یکی از محله های اطراف خانه فتاح که در گود است ساکن است و بعد از مرگ پدر علی دوباره به خانه فتاح ها بر می گردد.

کریم اهل درس خواندن نیست و بیشتر دنبال شر است اما علی پسر درس خوان و آرامیس است خواهر علی به نام مریم هم شاگرد اول مدرسه است اما به علت قضیه کشف حجاب دیگر مدرسه را رها می کند و می گوید آدم در خانه بیشتر یاد می گیرد تا مدرسه اما بعد از مدتی پدربزرگ مریم را برای ادامه تحصیل به فرانسه می فرستد.

از همان دوران بچگی یک عشق و علاقه ای بین علی و مهتاب ایجاد می شود که مادر علی با آن مخالف است و چون مهتاب کلفت آن ها و در حد و اندازه آن ها نیست اما علی به حرف مادر گوش نمی کند

بعد از مدتی پدربزرگ مهتاب هم به فرانسه می فرستد پیش مریم کریم هم روزی کشته می شود و علی هم به فرانسه می رود و ادامه تحصیل می دهد

از شخصیت های تاثیر گذار دیگر در داستان درویش مصطفی است که پیرمردی است از بچگی علی همه جا هست و تا مرگ علی هم هنوز وجود دارد و شخصیتش مشخص نیست. هفت کور که دور دنیا را می چرخند و گدایی می کنند که علی هر روز آن ها را در راه مدرسه می بیند که آرام آرام روی زمین حرکت می کنند و در فرانسه هم آن ها را می بیند.

اما قسمت جذاب داستان انتهای آن است که بااخره علی در پیری یک روز تصمیمش برای ازدواج با مهتاب قطعی می شود و برای رفتن با مهتاب به محضر جهت عقد رهسپار خانه او می شود اما...

یا علی مددی...

 

نام کتاب: منِ او

نویسنده: رضا امیر خانی

انتشارات: افق

نوبت چاپ : ۳۷

قیمت: ۱۹۰۰۰ تومان